
- بازديدکنندگان آنلاين13
- بازديد کنندگان اين صفحه5119
- بازديدکنندگان امروز12948
- کل بازديدکنندگان66431066
سبزوار، خیابان اسدابادی، کوچه جنب بیمارستان حشمتیه، هسته گزینش
پست الکترونیکی:s.sabzevar@behdasht.gov.ir
تلفن: 5-44242101
١٥ آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبى است که آن را از چيزى بگيرند،مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى که به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود که ديگر به آن آب نگويند. و غير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب کر. دوم: آب قليل. سوم: آب جارى. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.
١٦ آب کر مقدار آبى است که اگر در ظرفى که درازا و پهنا و گودى آن هر يک سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر کند، و وزن آن از من تبريز مثقال کمتر است، و به حسب کيلوى متعارف بنابر اقرب ٤١٩/٣٧٧ کيلوگرم مىشود. ١٧ اگر عين نجس مانند بول و خون به آب کر برسد، چنانچه به واسطه آن بويا رنگ و يا مزه آب تغيير کند آب نجس مىشود، و اگر تغيير نکند، نجس نمىشود. ١٨ اگر بوى آب کر به واسطه غير نجاست تغيير کند، نجس نمىشود. ١٩ اگر عين نجس مانند خون به آبى که بيشتر از کر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى که تغيير نکرده کمتر از کر باشد،تمام آب نجس مىشود. و اگر به اندازه کر يا بيشتر باشد، فقط مقدارى که بو يا مزه يا رنگ آن تغيير کرده نجس است. ٢٠ آب فواره اگر متصل به کر باشد آب نجس را پاک مىکند در صورتى که مخلوط با آن شود. ولى اگر قطره قطره روى آن آب نجس بريزد آن را پاک نمىکند،مگر آنکه چيزى روى فواره بگيرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد. ٢١ اگر چيز نجس را زير شيرى که متصل به کر است بشويند آبى که از آن چيز مىريزد اگر متصل به کر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است ٢٢ اگر مقدارى از آب کر يخ ببندد و باقى آن بقدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مىشود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است . ٢٣ آبى که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده يا نه مثل آب کر است ، يعنى نجاست را پاک مىکند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمىشود. و آبى که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده يا نه حکم آب کر ندارد . ٢٤ کر بودن آب به دو راه ثابت مىشود: اول: آن که خود انسان يقين کند. دوم: آن که دو مرد عادل خبر دهند.
٢٥ آب قليل آبى است که از زمين نجوشد و از کر کمتر باشد. ٢٦ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد نجس مىشود، ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد مقدارى که به آن چيز مىرسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاک مىباشد، و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتى که نجاست به بالا برسد پايين نجس نمىشود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس مىشود. ٢٧ آب قليلى که براى برطرف کردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنين بنابر اقوى بايد از آب قليلى هم که بعد از برطرف شدن عين نجاست ، براى آب کشيدن چيز نجس روى آن مىريزند و از آن جدا مىشود، اجتناب کنند. ولى آبى که با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنجشرط پاک است: اول : آن که بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد. سوم : نجاست ديگرى مثل خون، يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم : ذرههاى غائط در آب پيدا نباشد. پنجم : بيشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
٢٨ آب جارى آبى است که از زمين بجوشدو جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات . ٢٩ آب جارى اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نکرده پاک است . ٣٠ اگر نجاستى به آب جارى برسد مقدارى از آن که بو يا رنگ يا مزهاش بواسطه نجاست تغيير کرده نجس است و طرفى که متصل به چشمه است اگر چه کمتر از کر باشد پاک است . و آبهاى ديگر نهر اگر به اندازه کر باشد يا بواسطه آبى که تغيير نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک و گر نه نجس است . ٣١ آب چشمهاى که جارى نيست ولى طورى است که اگر از آن بردارند باز مىجوشد حکم آب جارى دارد. يعنى اگر نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نکرده پاک است . ٣٢ آبى که کنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى استحکم آب جارى دارد. ٣٣ چشمهاى که مثلا در زمستان مىجوشد و در تابستان از جوشش مىافتد فقط وقتى که مىجوشد حکم آب جارى دارد. ٣٤ آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه به خزينهاى که آب آن به اندازه کر است متصل باشد مثل آب جارى است . ٣٥ آب لولههاى حمام که از شيرها و دوشها مىريزد اگر متصل به کر باشد مثل آب جارى است و آب لولههاى عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است . ٣٦ آبى که روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمىجوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس مىشود اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد، چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالاى آن نجس نمىشود.
٣٧ اگر به چيز نجسى که عين نجاست در آن نيستيک مرتبه باران ببارد جايى که باران به آن برسد پاک مىشود . و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولى باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلکه بايد طورى باشد که بگويند باران مىآيد. ٣٨ اگر باران به عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح کند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند ، چنانچه ذرهاى خون در آن باشد يا آن که بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس است . ٣٩ اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مىبارد آبى که به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مىريزد پاک است . و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى که مىريزد به چيز نجس رسيده است ، نجس مىباشد. ٤٠ زمين نجسى که باران بر آن ببارد پاک مىشود. و اگر باران بر زمين جارى شود و به جاى نجسى که زير سقف است برسد ، آن را نيز پاک مىکند . ٤١ خاک نجسى که به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاک است. اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمىشود. ٤٢ هرگاه آب باران در جايى جمع شود اگر چه کمتر از کر باشد، چنانجه موقعى که باران مىآيد چيز نجسى را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاک مىشود. ٤٣ اگر بر فرش پاکى که روى زمين نجس است باران ببارد، و بر زمين نجس جارى شود، فرش نجس نمىشود و زمين هم پاک مىگردد.
٤٤ آب چاهى که از زمين مىجوشد اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نکرده پاک است، ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها مقدارى که در کتابهاى مفصل گفته شده از آب آن بکشند. ٤٥ اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعى پاک مىشود که با آبى که از چاه مىجوشد، مخلوط گردد. ٤٦ اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالى جمع شود و کمتر از کر باشد، چنانچه بعد از قطع شدن باران نجاست به آن برسد، نجس مىشود.
٤٧ آب مضاف که معنى آن گفته شد، چيز نجس را پاک نمىکند، وضو و غسل هم باآن باطل است. ٤٨ اگر ذرهاى نجاست به آب مضاف برسد نجس مىشود. ولى چنانچه از بالابا فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى که به چيز نجس رسيده نجس، و مقدارى که بالاتر از آن است پاک مىباشد. مثلا اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند،آنچه به دست رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاک است. و نيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا برود اگر نجاست به بالا برسد، پايين نجس نمىشود. ٤٩ اگر آب مضاف نجس طورى با آب کر يا جارى مخلوط شود که ديگر آب مضاف به آن نگويند، پاک مىشود. ٥٠ آبى که مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است،يعنى چيز نجس را پاک مىکند، وضو و غسل هم با آن صحيح است. و آبى که مضاف بودهو معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاک نمىکند،وضو و غسل هم با آن باطل است. ٥١ آبى که معلوم نيست مطلق استيا مضاف، و معلوم نيست که قبلا مطلق يا مضاف بوده، نجاست را پاک نمىکند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولى اگر بهاندازه کر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد حکم به نجس بودن آن نمىشود. ٥٢ آبى که عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه کر يا جارى باشد، نجس مىشود. ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاستى که بيرون آن است عوض شود، مثلا مردارى که پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد، نجس نمىشود. ٥٣ آبى که عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانکه به کر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد، يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن از ناودان در آن جارى شود و تغيير آن از بين برود، پاک مىشود، ولى بايد آب باران يا کر يا جارى با آن مخلوط گردد. ٥٤ اگر چيز نجس را در آب کر يا جارى فرو برند، و در چيزهايى که قابل فشار دادن است مانند فرش و لباس، طورى فشار، يا در داخل آب حرکت دهند که آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چيزهايى باشد که در دفعه اول پاک مىشود، آبى که بعداز بيرون آوردن، از آن مىريزد، پاک است و اگر از چيزهايى باشد که بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاک شود، آبى که بعد از دفعه دوم از آن مىريزد،پاک مىباشد. ٥٥ آبى که پاک بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاک است. و آبى که نجس بوده و معلوم نيست پاک شده يا نه، نجس است. ٥٦ نيم خورده سگ و خوک و کافر ، نجس و خوردن آن حرام است. و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن مکروه مىباشد.
٥٧ واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر عورت خود را از کسانى که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميز و بچههاى مميز که خوب و بد را مىفهمند بپوشاند، ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يکديگر بپوشانند. ٥٨ لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا با دست هم آن را بپوشاند کافى است. ٥٩ موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شکم و سينه رو به قبله و پشت به قبله نباشد. ٦٠ اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن کسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند، کفايت نمىکند. و اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است که عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد. ٦١ در موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله بودن اشکالى ندارد، ولى اگر در موقع استبراء، بول از مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است. ٦٢ اگر براى آنکه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد که رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، مانعى ندارد. ٦٣ احتياط واجب آن است که بچه را در وقت تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولى اگر خود بچه بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست. ٦٤ در چهار جا تخلى حرام است: اول: در کوچههاى بن بست در صورتى که صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم: در ملک کسى که اجازه تخلى نداده است. سوم: در جايى که براى عده مخصوصى وقف شده است، مثل بعضى از مدرسهها. چهارم: روى قبر مؤمنين در صورتى که بىاحترامى به آنان باشد. ٦٥ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاک مىشود: اول: آنکه با غائط، نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد. دوم: آنکه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم: آنکه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مىشود مخرج را با آب شست و يا به دستورى که بعدا گفته مىشود با پارچهو سنگ و مانند اينها پاک کرد، اگر چه شستن با آب بهتر است. ٦٦ مخرج بول با غير آب پاک نمىشود، و مردها اگر بعد از برطرف شدن بول يک مرتبه بشويند کافى است، ولى زنها و همچنين کسانى که بولشان از غير مجراى طبيعى مىآيد، احتياط واجب آن است که دو مرتبه بشويند. ٦٧ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در دفعه اول طورى شسته شود که ذرهاى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست. ٦٨ هرگاه با سنگ و کلوخ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف کنند، اگر چه پاک شدنش محل تامل است، ولى نماز خواندن مانعى ندارد، و چنانچه چيزى هم به آن برسد نجس نمىشود، و ذرههاى کوچک و لزوجت محل اشکال ندارد. ٦٩ لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاک کنند بلکه با اطراف يک سنگ يا يک پارچه هم کافى است، بلکه اگر با يک مرتبه هم غائط برطرف شد، کفايت مىکند. ولى با استخوان و سرگين و يا چيزهايى که احترام آنها لازم است، مانند کاغذى که اسم خدا بر آن نوشته، اگر پاک کند محل را، نماز نمىتواند بخواند. ٧٠ اگر شک کند که مخرج را تطهير کرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير مىکرده، بايد خود را تطهير نمايد. ٧١ اگر بعد از نماز شک کند که قبل از نماز مخرج را تطهير کرده يا نه، نمازى که خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير کند. ٧٢ استبراء عمل مستحبى است که مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مىدهند، و آن داراى اقسامى است. و بهترين آنها اين است که بعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده اول آن را تطهير کنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بکشند، و بعد شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنهگاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند. ٧٣ آبى که گاهى بعد از ملاعبه و بازى کردن از انسان خارج مىشود، و به آن مذىمىگويند پاک است. نيز آبى که گاهى بعد از منى بيرون مىآيد، و به آن وذى گفته مىشود و آبى که گاهى بعد از بول بيرون مىآيد و به آن ودى مىگويند، اگر بول بهآن نرسيده باشد، پاک است. و چنانچه بعد از بول استبراء کند و بعد آبى از او خارج شود شک کند که بول استيا يکى از اينها، پاک مىباشد. ٧٤ اگر انسان شک کند استبراء کرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد که نداند پاک استيا نه، نجس مىباشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مىشود. ولى اگر شک کند که استبرايى که کرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد که نداند پاک استيا نه، پاک مىباشد، وضو را هم باطل نمىکند. ٧٥ کسى که استبراء نکرده اگر به واسطه آنکه مدتى از بول کردن او گذشته يقين کند بول در مجرى نمانده است، و رطوبتى ببيند و شک کند که پاک استيا نه،آن رطوبت پاک مىباشد، وضو را هم باطل نمى کند. ٧٦ اگر انسان بعد از بول استبراء کند و وضو بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبت ببيند که بداند يا بول استيا منى، واجب است احتياطا غسل کند، وضو هم بگيرد. ولى اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو کافى است. ٧٧ براى زن استبراء از بول نيست، و اگر رطوبتى ببيند و شک کند پاک استيا نه، پاک مىباشد، وضو و غسل او را هم باطل نمىکند. ٧٨ مستحب است در موقع تخلى جايى بنشيند که کسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مکان تخلى اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند، و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد. ٧٩ نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلى مکروه است، ولى اگر عورت خود را به وسيلهاى بپوشاند مکروه نيست. و نيز در موقع تخلى نشستن روبروى باد، و در جاده و خيابان و کوچه و درب خانه، و زير درختى که ميوه مىدهد، و چيز خوردن و توقف زياد، و تطهير کردن با دست راست مکروه است. و همچنين استحرف زدن در حال تخلى، ولى اگر ناچار باشد يا ذکر خدا بگويد، اشکال ندارد. ٨٠ ايستاده بول کردن و بول کردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصا آب ايستاده، مکروه است. ٨١ خوددارى کردن از بول و غائط مکروه است. و اگر ضرر برساند، بايد خوددارى نکند. ٨٢ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول کند.
٨٣ نجاسات يازده چيز است: اول: بول. دوم: غائط. سوم منى. چهارم: مردار.پنجم: خون. ششم و هفتم: سگ و خوک. هشتم: کافر. نهم: شراب. دهم: فقاع. يازدهم عرق شتر نجاستخوار. ٨٤ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى که خون جهنده دارد که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مىکند، نجس است. ولى فضله حيوانات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارد، پاک ٨٥ فضله پرندگان حرام گوشت، نجس است. ٨٦ بول و غائط حيوان نجاستخوار، نجس است. و همچنين است بول و غائط حيوانى که انسان آن را وطى کرده، يعنى با آن نزديکى نموده، و گوسفندى که استخوان آن از خوردن شير خوک، محکم شده است. ٨٧ منى حيوانى که خون جهنده دارد نجس است. ٨٨ مردار حيوانى که خون جهنده دارد، نجس است، چه خودش مرده باشديا به غير دستورى که در شرع معين شده، آن را کشته باشند، و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد، پاک است. ٨٩ چيزهايى از مردار که مثل پشم و مو و کرک و استخوان و دندان روح نداشته، اگر از غير حيوانى باشد که مثل سگ نجس است، پاک مىباشد. ٩٠ اگر از بدن انسان يا حيوانى که خون جهنده دارد و در حالى که زنده است گوشتيا چيز ديگرى را که روح دارد جدا کنند نجس است. ٩١ پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن که موقع افتادنشان رسيده، اگرچه آنها را بکنند پاک است. ولى بنابر احتياط واجب بايد از پوستى که موقع افتادنش نرسيده و آن را کندهاند اجتناب نمايند. ٩٢ تخم مرغى که از شکم مرغ مرده بيرون مىآيد، اگر پوست روى آن سفتشده باشد پاک است، ولى ظاهر آن را بايد آب کشيد. ٩٣ اگر بره و بزغاله پيش از آن که علفخوار شوند بميرند، پنير مايهاى کهدر شيردان آنها مىباشد پاک است، ولى ظاهر آن را بايد آب کشيد. ٩٤ دواجات روان و عطر و روغن و واکس و صابون که از خارجه مىآورند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد، پاک است. ٩٥ گوشت و پيه و چرمى که در بازار مسلمانان فروخته شود پاک است، و همچنين است اگر يکى از اينها در دست مسلمان باشد. ولى اگر بدانند آن مسلمان از کافر گرفته و رسيدگى نکرده که از حيوانى است که به دستور شرع کشته شده يا نه، نجس مىباشد. ٩٦ خون انسان و هر حيوانى که خون جهنده دارد، يعنى حيوانى که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مىکند، نجس است. پس خون حيوانى که مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد، پاک مىباشد. ٩٧ اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى که در شرع معين شده بکشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى که در بدنش مىماند، پاک است. ولى اگر به علت نفس کشيدن يا به واسطه اينکه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است. ٩٨ خونى که در تخم مرغ مىباشد نجس نيست، ولى به احتياط واجب بايداز خوردن آن اجتناب کند. و اگر خون را با زرده تخم مرغ به هم بزنند که از بينبرود، خوردن زرده هم مانعى ندارد. ٩٩ خونى که گاهى موقع دوشيدن شير ديده مىشود، نجس است و شير را نجس مىکند. ١٠٠ خونى که از لاى دندانها مىآيد، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بينبرود پاک است، و فرو بردن آب دهان در اين صورت اشکال ندارد. ١٠١ خونى که به واسطه کوبيده شدن زير ناخن يا زير پوست مىميرد، اگر طورى شود که ديگر به آن خون نگويند، پاک است. و اگر به آن خون بگويند، در صورتى که ناخن يا وستسوراخ شود، اگر مشقت ندارد، بايد براى وضو و غسل خون را بيرون آورند. و اگر مشقت دارد، بايد اطراف آن را به طورى که نجاست زياد نشود بشويند، و پارچه يا چيزى مثل پارچه، بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بکشند. ١٠٢ اگر انسان نداند که خون زير پوست مرده يا گوشت به واسطه کوبيده شدن بهآن حالت در آمده، پاک است. ١٠٣ اگر موقع جوشيدن غذا ذرهاى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس مىشود، و جوشيدن و حرارت و آتش پاک کننده نيست. ١٠٤ زرد آبهاى که در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مىشود، اگر معلوم نباشد که با خون مخلوط است، پاک مىباشد. ١٠٥ سگ و خوکى که در خشکى زندگى مىکنند، حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است، ولى سگ و خوک دريايى پاک است. ١٠٦ کافر يعنى کسى که منکر خدا است، يا براى خدا شريک قرار مىدهد، يا پيغمبرى حضرت خاتم الانبيا محمد ابن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنين است اگر در يکى از اينها شک داشته باشد. و نيز کسى که ضرورى دين يعنى چيزى را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دين اسلام مىدانند منکر شود، چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است و انکار آن چيز برگردد به انکار خدا يا توحيد يا نبوت، نجس مىباشد. و اگر نداند، احتياطا بايداز او اجتناب کرد، گرچه لازم نيست. ١٠٧ تمام بدن کافر، حتى مو و ناخن و رطوبت هاى او نجس است. ١٠٨ اگر پدر و مادر و جد بچه نابالغ کافر باشند آن بچه هم نجس است،و اگر يکى از اينها مسلمان باشد، بچه پاک است. ١٠٩ کسى که معلوم نيست مسلمان استيا نه پاک مىباشد، ولى احکام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمىتواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود. ١١٠ اگر مسلمانى به يکى از دوازده امام دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است. ١١١ شراب و هر چيزى که انسان را مست مىکند، چنانچه به خودى خود روان باشد، نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد، اگر چه چيزى در آن بريزند که روان شود، پاک است. ١١٢ الکل صنعتى که براى رنگ کردن درب و ميز و صندلى و مانند اينها بکارمىبرند، اگر انسان نداند از چيزى که مست کننده و روان است درست کردهاند، پاک مىباشد. ١١٣ اگر انگور و آب انگور به خودى خود جوش بيايد حرام، ولى نجس نيست، مگر آنکه معلوم شود که مست کننده است. و اگر به واسطه پختن جوش بيايد،خوردنش حرام است، ولى نجس نيست. ١١٤ خرما و مويز و کشمش و آب آنها اگر جوش بيايد، پاک و خوردن آنها حلال است. ١١٥ فقاع که از جو گرفته مىشود و به آن آبجو مىگويند، نجس است. ولى آبى که به دستور طبيب از جو مىگيرند و به آن ماءالشعير مىگويند، پاک مىباشد. ١١٦ عرق جنب از حرام نجس نسيت، ولى احتياط واجب آن است که با بدن يا لباسى که به آن آلوده شده، نماز نخوانند. ١١٧ اگر انسان در موقعى که نزديکى با زن حرام است - مثلا در روزه ماه رمضان- با زن خود نزديکى کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد. ١١٨ اگر جنب از حرام به واسطه تنگى وقت، عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم و خواندن نماز عرق کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب نمايد. ولى اگر به واسطه عذر ديگر تيمم کند، اجتناب لازم نيست. ١١٩ اگر کسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديکى کند، بنابر احتياط واجب بايد از عرق خود در نماز اجتناب کند. ولى اگر اول با حلال خود نزديکى کند و بعد، از حرام جنب شود، عرق او وجوب اجتناب ندارد. ١٢٠ عرق شتر نجاستخوار نجس است. ولى اگر حيوانات ديگر نجاستخوار شوند، از عرق آنها اجتناب لازم نيست. ١٢١ نجاست هر چيز از سه راه ثابت مىشود: اول: آنکه خود انسان يقين کند چيزى نجس است و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد، بنابراين غذا خوردن در قهوهخانه و مهمانخانههايى که مردمان لا ابالى و کسانى که پاکى و نجسى را مراعات نمىکنند در آنها غذا مىخورند اگر انسان يقين نداشته باشد غذايى را که براى او آوردهاند نجس است، اشکال ندارد. دوم: آنکه کسى که چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است، مثلا همسر انسان يا نوکر يا کلفت بگويد ظرف يا چيز ديگرى که در اختيار او است نجس مىباشد. سوم: آنکه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است، و نيز اگر يک نفر عادل هم بگويد چيزى نجس است، بنابر احتياط واجب، بايد از آن چيز اجتناب کرد. ١٢٢ اگر به واسطه ندانستن مساله، نجس بودن و پاک بودن چيزى را نداند، مثلا نداند عرق جنب از حرام پاک استيا نه، بايد مساله را بپرسد، ولى اگر بااين که مساله را مىداند چيزى را شک کند پاک استيا، نه مثلا شک کند آن چيز خون استيا نه يا نداند که خون پشه استيا خون انسان، پاک مىباشد. ١٢٣ چيز نجسى که انسان شک دارد پاک شده يا نه نجس است، و چيز پاک را اگر شک کند نجس شده يا نه پاک است، و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاک بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى کند. ١٢٤ اگر بداند يکى از دو ظرف يا دو لباسى که از هر دوى آنها استفاده مىکند نجس شده و نداند کدام است، بايد از هر دو اجتناب کند، بلکه اگرمثلا نمىداند لباس خودش نجس شده يا لباسى که هيچ از آن استفاده نمىکند و مال ديگرى است باز هم احتياط آن است که از لباس خودش اجتناب کند اگر چه لازم نيست. ١٢٥ اگر چيز پاک به چيز نجس برسد و هر دو يا يکى از آنها به طورى تر باشد که ترى يکى به ديگرى برسد چيز پاک نجس مىشود، و اگر ترى به قدرى کم باشد که به ديگرى نرسد چيزى که پاک بوده نجس نمىشود. ١٢٦ اگر چيز پاکى به چيز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو يا يکى از آنها تر بوده يا نه آن چيز پاک نجس نمىشود. ١٢٧ دو چيزى که انسان نمىداند کدام پاک است و کدام نجس است، اگر چيز پاکى با رطوبت به يکى از آنها برسد نجس نمىشود، ولى اگر يکى از آنها قبلا نجس بوده و انسان نداند پاک شده يا نه، چنانچه چيز پاکى به آن برسد نجس مىشود. ١٢٨ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتى که نجاست به آن برسد نجس مىشود و جاهاى ديگر آن پاک است، و همچنين استخيار و خربزه و مانند اينها. ١٢٩ هرگاه شيره و روغن روان باشد، همين که يک نقطه از آن نجس شد تمام آن نجس مىشود ولى اگر روان نباشد، نجس نمىشود. ١٣٠ اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى که تر است بنشيند و بعد روى چيز پاکى که آن هم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاک نجس مىشود و اگر نداند پاک است. ١٣١ اگر جايى از بدن که عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جاى ديگر برود هر جا که عرق به آن برسد نجس مىشود، و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاک است. ١٣٢ اخلاطى که از بينى يا گلو مىآيد اگر خون داشته باشد جايى که خون دارد نجس و بقيه آن پاک است، پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد مقدارى را که انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلى را که شک دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاک مىباشد. ١٣٣ اگر آفتابهاى را که ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند چنانچه آب طورى زير آن جمع گردد که با آب آفتابه يکى حساب شود آب آفتابه نجس مىشود ولى اگر آبى که از زير آفتابه خارج مىشود در زمين فرو رود يا جارى شود به نحوى که با آب داخل آن يکى حساب نشود، آب آفتابه نجس نمىشود. ١٣٤ اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد در صورتى که بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاک است، پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد. ١٣٥ نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بکشند. ١٣٦ اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى که بىاحترامى به قرآن باشد بايد آن را آب بکشند. ١٣٧ گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشک باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مىباشد. ١٣٨ نوشتن قرآن با مرکب نجس اگر چه يک حرف آن باشد حرام است، و اگر نوشته شود بايد آن را آب بکشند يا به واسطه تراشيدن و مانند آن کارى کنند که از بين برود. ١٣٩ احتياط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خوددارى کنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امکان از او بگيرند. ١٤٠ اگر ورق قرآن يا چيزى که احترام آن لازم است -مثل کاغذى که اسم خدا يا پيغمبر(ص) يا امام(ع) بر آن نوشته شده- در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب کشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين کنند آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممکن نباشد، بايد تا وقتى که يقين نکردهاند به کلى از بين رفته به آن مستراح نروند. ١٤١ خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است، و نيز خورانيدن عين نجس به اطفال در صورتى که ضرر داشته باشد، حرام مىباشد. بلکه اگر ضرر هم نداشته باشد بنابر احتياط واجب بايد از آن خوددارى کنند، ولى خوراندن غذاهايى که نجس شده است به طفل حرام نيست. ١٤٢ فروختن و عاريه دادن چيز نجسى که مىشود آن را آب کشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف نگويند، اشکال ندارد. ولى چنانچه انسان بداند که عاريه گيرنده و خريدار آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مىکنند، بايد نجاستش را به او بگويند. ١٤٣ اگر انسان ببيند کسى چيز نجسى را مىخورد يا با لباس نجس نماز مىخواند،لازم نيست به او بگويد. ١٤٤ اگر جايى از خانه يا فرش کسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر کسانى که وارد خانه او مىشوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است، لازم نيست به آنان بگويد. ١٤٥ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يکى از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد که مىداند به واسطه نگفتن خود او هم نجس مىشود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد. ١٤٦ اگر چيزى را که عاريه کرده نجس شود اگر بداند که صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال مىکند، واجب است به او بگويد. ١٤٧ بچه مميزى که خوب و بد را مىفهمد، اگر تکليفش هم نزديک است اگربگويد چيزى را آب کشيدم، دوباره بايد آن را آب کشيد. ولى اگر بگويد چيزى که در دست اوست نجس است، احتياط آن است که از آن اجتناب کنند. اگر چه بعيد نيست اعتبار قول صبى مراهق.
|